یکشنبه ۲۴ اسفند ۹۳ | ۱۱:۳۸ ۱۹ بازديد
اعتراف !!
روزي مردي براي اعتراف كردن به كليسا رفت.پدر روحاني گفت: پسرم اعتراف كن.
مرد گفت: بيست سال پيش يكي از سربازان فراري از جنگ جهاني از ترس جنگ به من پناه آورد . من به او گفتم : براي هر شب پناه دادن به او بايد مقداري پول به من بدهد و او هم قبول كرد. آيا من دچار گناه شده ام؟
پدر گفت: نه ، اصلا. و مرد دوباره گفت:
آيا به اون سرباز بگم كه جنگ تموم شده؟؟؟