آزادي مطبوعات و بيسمارك
گفت: كلافه شدم. همه كشك است ! كرامت انساني كيلويي چنده؟ حقوق شهروندي چه صيغه اي است؟
گفتم: ديگر چه شده؟
گفت: ولله ! چه بگويم؟ در مترو و اتوبوس آدم را مثل گوسفند تنگ هم مي چپانند و تازه هم مي گويند بايد به هر نوزاد يك ميليون تومان بدهيم تا مردم تشويق به زاد و ولد شوند و بر جمعيت بيفزايند.
گفتم : خب! از دست چه كسي عصباني هستي؟
گفت: از دست مسئولان!
گفتم : مسئولان چه مي دانند كه شما در مترو و اتوبوس چه بر سرتان مي آيد؟ انان كه نمي توانند هر روز و هر ساعت همه جا باشند تا بفهمند همه مردم چه مي كشند!!
گفت: آنان ندانند پس كه بايد بداند؟
گفتم : چگونه بايد مطلع شوند؟
گفت: از بيسمارك صدر اعظم بزرگ آلمان پرسيدند:
به كدام لطيفه غيبي در مدت بسيار اندك به اين مقامات عاليه و ترقيات عمده نائل شدي؟
جواب داد : ما زبان و قلم ملت را آزاد كرديم و همه را اجازه داديم كه هر چه نقيصه در كار ملاحظه مي نمايند، بدون ملاحظه بنويسند و بگويند و هر چه را اسباب تقدم و ترقي فرض و هر اقدامي را كه موجب سعادت ملت و شوكت دانستند، آزادانه اظهار نمايند ، تا ما بخوانيم و مستحضر شويم....
(نقل مطلب تاريخي از:نداي وطن،سال۲،ش۲۵۰، ص۱، ربيع الآخر۱۳۲۶ه.ق)