خواهش ناداني انسان نكن !

۱۳ بازديد
خواهش ناداني انسان نكن  (وا گويه ها)
 

دست مزن ! چشم ! ببستم دو دست 

 راه مرو ! چشــــم ! دو پايم شكست 

حرف مزن ! قطع نمودم ســــــــــــخن 

نطق مكن! چشــــــــم ! ببستم دهن 

هيچ نفهم ! اين سخن عنوان مـــــكن 

خواهش نا فهمي انســـــان مكن 

لال شوم ! كور شوم ! كـــــــــر شوم ! 

ليك محال است كه من خــــــر شوم

 

* نسيم شمال

           

وقتي با خر جماعت طرفي آماده هر اتفاقي باش!!!

 

خر جماعت  

در يك چمنزار خرها و زنبورها زندگي مي كردند.روزي از روزها خري براي خوردن علف به چمنزار مي آيد و مشغول خوردن علف مي شود.از قضا گل كوچكي را كه زنبوري در بين گل هاي كوچكش مشغول مكيدن شيره بود، مي كند و زنبور بيچاره كه خود را بين دندان هاي خر اسير و مردني مي بيند، زبان خر را نيش مي زند و تا خر دهان باز مي كند، او نيز از لاي دندان هايش بيرون مي پرد.

 خر كه زبانش باد كرده و سرخ شده و درد مي كرد، عرعر كنان و عربده كشان زنبور را دنبال مي كند. زنبور به كندويشان پناه مي برد.

به صداي عربده خر، ملكه زنبورها از كندو بيرون مي آيد و حال و قضيه را مي پرسد. خر مي گويد: زنبور خاطي شما زبانم را نيش زده است. بايد او را بكشم. ملكه زنبورها به سربازهايش دستور مي دهد كه زنبور خاطي را گرفته و پيش او بياورند. سربازها زنبور خاطي را پيش ملكه زنبورها مي برند و طفلكي زنبور شرح مي دهد كه براي نجات جانش از زير دندان هاي خر مجبور به نيش زدن زبانش شده است و كارش از روي دشمني و عمد نبوده است.

ملكه زنبورها وقتي حقيقت را مي فهمد، از خر عذر خواهي مي كند و مي گويد: شما بفرماييد من اين زنبور را مجازات مي كنم. خر قبول نمي كند و عربده و عرعرش گوش فلك را كر مي كند كه نه خير اين زنبور زبانم را نيش زده است و بايد او را بكشم. ملكه زنبورها ناچار حكم اعدام زنبور را صادر مي كند. زنبور با آه و زاري مي گويد: 

 قربان من براي دفاع از جان خودم زبان خر را نيش زدم. آيا حكم اعدام برايم عادلانه است؟

ملكه با تاسف فراوان مي گويد: مي دانم كه مرگ حق تو نيست.  

اما گناه تو اين است كه با خر جماعت طرف شدي كه زبان نمي فهمند و سزاي كسي كه با خر طرف شود همين است! 

منبع:http://nedaiefarda.blogsky.com/



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد