چهل حديث هادوي
1. يگانگي خدا
لَمْ يزَلَِ اللهَ وَحْدَهُ لاشيء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشياء بديعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ 1خداوند از ازل تنها بود و چيزي با او نبود. سپس اشيا را به صورت نو ظهور آفريد و براي خودش بهترين نامها را برگزيد.
2. فروتني
عن الامام الهادي(ع):التواضع اَن تعطي الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛2
فروتني آن است كه با مردم چنان رفتار كني كه دوست داري با تو چنان باشند.
بقيه در ادامه مطلب...
چهل حديث هادوي
1. يگانگي خدا
لَمْ يزَلَِ اللهَ وَحْدَهُ لاشيء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشياء بديعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ 1خداوند از ازل تنها بود و چيزي با او نبود. سپس اشيا را به صورت نو ظهور آفريد و براي خودش بهترين نامها را برگزيد.
2. فروتني
عن الامام الهادي(ع):التواضع اَن تعطي الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛2
فروتني آن است كه با مردم چنان رفتار كني كه دوست داري با تو چنان باشند.
3. نقد پذيري
لبعض مواليه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خيراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ 3امام هادي(ع) به يكي از دوستانش فرمود: فلاني را توبيخ كن و به او بگو: خداوند چون خير بندهاي خواهد، هر گاه توبيخ شود، بپذيرد (و در صد جبران نقص برايد).
4. جايگاه اجابت دعا
اِنَّ للهِِ بقاعاً يحِبُّ اَن يدْعي فيها فَيستَجيبَ لِمَن دَعاهُ و الحَيرُ منها؛4همانا براي خداوند بقعههاي است كه دوست دارد در آن ها به درگاه او دعا شود و دعاي دعا كننده را به اجابت برساند، و حائر حسين(ع) يكي از آن هاست.
5. دنيا جايگاه آزمايش
ان الله جَعَلَ الدنيا دار بلوي و الآخره دار عقبي، و جَعَلَ بَلْوَي الدنيا لِثوابِ الاخرهِ سَبَباً و ثوابَ الاخرهِ مِنْ بَلْوي الدنيا عِوَضاً 5همانا كه خداوند دنيا را سراي امتحان و آزمايش، و آخرت را سراي رسيدگي، و بلاي دنيا را وسيله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلاي دنيا قرار داده است.
6. ستمكار بردبار
اِنَّ الظالِمَ الحالِِمَ يكادُ اَنْ يعضي عليه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفيه يكادُ ان يطْفِيءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ 6به راستي ستمكار بردبار، بسا كه به وسيله حلم و بردباري خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا كه به سفاهت خود نور حق خويش را خاموش كند.
7. انسان بيشخصيت
مَنْ هانَتْ عليه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ 7كسي كه خود را پست شمارد، از شر او در امان مباش.
8. حكمت ناپذيري دل فاسد
اَلْحِكْمَهُ لا تَنْجَعُ في الطّباع الفاسِدَهِ 8حكمت، اثري در دلهاي فاسد نميگذارد.
9. خدا ترسي
مَنْ اتَّقي الله يتَّقي، وَ مَنْ اطاعَ لله يطاع، و من اطاعَ الخالق لم يبال سَخَطَ المَخْلُوقين، و مَنْ اَسْخَطَ الخالقفَلييقَنَ ان يحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقين؛9
هر كسي از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر كه خدا را اطاعت كند، از او اطاعت كنند، و هركه مطيع آفريدگار باشد، باكي از خشم آفريدگار ندارد، و هر كه خالق را به خشم آورد، بايد يقين كند كه به خشم مخلوق دچار ميشود.
10. اطاعت خيرخواه
مَنْ جَمَعَ لَكَ وَدَّهُ وَ رايهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَكَ؛10هر كه دوستي و نظر نهايياش را براي تو همه جانبه گرداند، طاعتت را براي او همه جانبه گردان.
11. اوصاف پروردگار
اِنَّ اللهَ لا يوصَفُ اِلاَّ بِما وَصَفَ به نَفْسَهُ وَ اَنّي يوصَفُ الذَّي تَعجِزُ الحَواسُُّ اَنْ تُدْرِكَهُ وَ الاَوْهامُ اَنْ تَنالُهُ وَ الخَطَراتِ اَنْ تَحُدَّهُ وَ الاَبْصارُ عَنِ الاحاطَهِ بِه نَاي في قُرْبِهِ وَ قَرُبَ فِي نَايهِ، كَيفَ الكَيفَ بِغَير اَنْ يقال: كَيفَ، وَ اينَ اْلاينَ بِلا أن يقالَ: اينَ هُو، مُنْقَطِعُ الكَيفِيهِ وَ الاينيهِ الواحِدُ الاَحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ و تَقَدَّسَتْ اسْماؤُهُ؛ 11به راستي كه خدا جز بدانچه خودش را وصف كرده است، وصف نشود. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجز است، و تصورات به كنه او پي نبرند، و در ديدهها نگنجد، او با همه نزديكياش دور است و با همه دورياش نزديك، كيفيت و چگونگي را پديد آورده، بدون اين كه خود كيفيت و چگونگي داشته باشد. مكان را آفريده، بدون اين كه خود مكاني داشته باشد. او از چگونگي و مكان بركنار است، يكتاي يكتاست، شكوهش بزرگ و نامهايش پاكيزه است.
12. رذايل اخلاقي
اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِْعِلْمِ داعٍ اِلي الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجيهٌ سَيئَهٌ؛12حسد نيكوييها را نابود سازد، و فخر فروشي دشمني آورد، و خودپسندي مانع از طلب دانش است و به سوي خواري و جهل فراميخواند، و بخل ناپسنديدهترين خلق و خوي است، و طمع خصلتي ناروا و ناشايست است.
13. خدا، آري. روزگار، نه.
روزي يكي از ياران امام هادي(ع) كه بر اثر تصادف با حيواني صدمه ديده بود، بر آن حضرت وارد شد و با اشاره به زخمهايي كه برداشته بود، به روزگار بد ميگفت. آن حضرت، خطاب به او سخني به اين مضمون فرمودند: روزگار را ملامت نكن؛ زيرا همه حوادث عالم به دست خداوند است و روزگار هيچ نقشي در پيدايش امور ندارد و غير خداوند به گونه مستقل در زندگي مردم مؤثر نيستند و نيز فرمودند: «لاتَعُدْ و لاتَجْعَل للايام صنعاً في حكم الله؛ يعني براي روزگار اثر و نقشي در حكم خداوند، به حساب نياور و قرار مده.».آن شخص با شنيدن سخنان امام، به واقعيت امر، آگاه شد و توبه كرد.13
14. نتيجه بي اعتنايي به مكر خدا
من اَمِنَ مَكرَ الله و الْيمَ اَخْذِهِ، تَكَبَّرَ حَتي يحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ كان علي بينَهِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ عليه مَصائِبُ الدنيا و لو قُرِضَ و نُشِرَ؛14هر كه از مكر خدا و مؤاخذه دردناكش آسوده باشد، تكبر پيشه كند تا قضاي خدا و امر نافذش او را فراگيرد، و هر كه بر طريق خدا پرستي محكم و استوار باشد، مصائب دنيا بر وي سبك آيد؛ اگر چه (بدنش) قيچي شود و ريز ريز گردد.
15. تقيه
لو قلتُ اِنَّ تارِكَ التَّقيهِ كتارك الصَّلاهِ لَكُنْتُ صادقاً؛15
اگر بگويم: هر كس تقيه را ترك كند، مانند كسي است كه نماز را ترك كرده، هر آينه راست گفتهام.
16. شكرگزار و شكر
اَلشَّاكِرُ اَسْعَدُ بِالشُّكْرِ مِنْهُ بِالنِّعْمَهِ الَّتِي اَوْجَبَتِ الشُّكْرَ لِاَنَّ النِّعَمَ مَتاعٌ وَ الشُّكْرَ نِعَِمٌ وَ عُقْبي؛16شخص شكرگزار به سبب شكر، سعادتمندتر است تا به سبب نعمتي كه باعث شكر شده است؛ زيرا نعمت كالاي دنياست و شكرگزاري، نعمت دنيا و آخرت است.
دنيا بازاري است كه گروهي در آن سود برند و دستهاي زيان بينند.
18. پرهيز از تملق
قال ابوالحسن الثالثُ(ع) لِرَجُلٍ و قَدْ اَكْثَرَ مِنْ اِفْراطِ الثَّناءِ عليه اَقْبِلْ علي شَأنِكَ، فَاِنَّ كَثْرَهَ المَلَقِ يهْجُمُ علي الظِّنَّهِ و اذا حَلَلْتَ مِنْ اَخِيكَ في مَحَلِّ الثَّقَهِ، فَاعْدِلْ عَنِ المَلَقِ الي حُسْنِ النِّيهِ؛18
امام هادي(ع) به كسي كه در ستايش از ايشان افراط كرده بود، فرمودند: از اين كار خودداري كن؛ زيرا تملّق بسيار، بدگماني به بار ميآورد هنگامي كه در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستي، از تملق او دست بردار و حسن نيت نشان بده.
19. جايگاه حسن ظن و سوءظن
اذا كان زَمانٌ العَدْلُ فيه اَغْلَبُ مِنَ الجَوْرِ فَحَرامٌ اَنْ تَظُنَّ بِاَحَدٍ سُوءاً حتي يعْلَمَ ذلك منه، و اذا كان زمانٌ الجَوْرُ اَغْلَبُ فيه من العدل فليس لِاَحَدٍ اَنْ يظُنَّ بِاَحَدٍ خيراً مالم يعْلَمْ ذلِكَ مِنْهُ؛19هر گاه در زمانهاي عدل بيش از ظلم رايج باشد، بدگماني به ديگري حرام است، مگر آن كه (آدمي) بدي از كسي ببيند. و هر گاه در زماني ظلم بيش از عدل باشد، نبايد به كسي خوشبين باشد، مگر اين كه به نيكي او يقين كند.
20. زيباتر از زيبايي
خَيرٌ مِنْ الخير فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجميل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راكِبُهُ؛20بهتر از نيكي، نيكوكاري است، و زيباتر از زيبايي، گوينده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدي، عامل آن است، و وحشتناكتر از وحشت، آورنده آن است.
21. توقع بيجا
لاتَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنُ كَدَرْتَ عليه، وَلاَ الْوَفَاء لِمَنْ غَدَرْتَ به، و لا النُّصحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ اليه، فَاِنَّها قَلْبُ غَيرِكَ كَقَلْبِكَ له؛21از كسي كه بر او خشم گرفتهاي، صفا و صميميت مخواه، و از كسي كه به وي خيانت كردهاي، وفا طلب نكن، و از كسي كه به او بدبين شدهاي، انتظار خيرخواهي نداشته باش كه دل ديگران براي تو همچون دل تو براي آن هاست.
22. برداشت خوب از نعمتها
اَلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجاوَرَتِها وَ التَمِسُوا الزِّيادَهَ فيها بِالشُّكْرِ عليها، وَاعْلَمُوا اَنَّ النَّفْسَ اَقْبَلُ شَيءٍ لِما اُعْطِِيتْ وَ اَمْنَعَ شَيءٍ لِما مُنِعَتْ؛22نعمتها را با برداشت خوب از آن ها به ديگران ارائه دهيد و با شكرگزاري افزون كنيد، و بدانيد كه نفس آدمي روآورندهترين چيز است به آنچه به آن بدهي، و باز دارندهترين چيز است، از آنچه آن را بازداري.
23. خشم بر زيردستان
اَلْغَضََبُ علي مَنْ تَمْلِكُ لَوْمٌ؛ 23خشم به زيردستان از پستي است.
24. عاق والدين
اَلْعُقُوقُ ثُكْلُ مَنْ لَمْ يثْكَلْ؛ 24نافرماني(فرزند از پدر و مادر) مصيبت مصيبت ناديدگان است.
25. تأثير صله رحم در طول عمر
اِنَّ الرَّجُلَ لَيكُونَ قَدْ بَقِي مِنْ ثَلاثون سَنَهً فَيكُونَ وُصُولاً لِقَرابَته وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَيجْعَلُها الله ثَلاثه و ثلاثين سَنَهً، وَ إنَّهُ لَيكُونَ قَد بَقِي مِنْ أََجْلِهِِ ثَلاثٌ و ثلاثون سَنَهً فيكون عاقّاً لِقَرابَتِهِ قاطِعاً لِرَحِمِهِ، فَيجْعَلُها الله ثلاثَ سنينَ؛25چه بسا شخصي كه مدت عمرش سي سال مقدّر شده باشد، اما به خاطر صله رحم و پيوند با خويشاوندانش، خداوند عمرش را به ۳۳سال برساند، و چه بسا كسي كه مدت عمرش ۳۳سال مقدر شده باشد، ولي به سبب آزردن خويشاوندان و قطع رحمش، خداوند عمرش را به سه سال برساند.
نارضايتي پدر و مادر، كمي روزي را به دنبال دارد و آدمي را به ذلت ميكشاند.
27. بيطاقتي در مصيبت
اَلْمُصِِيبَهُ للِصّابِرِ واحِدَهٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتانِ؛27مصيبت براي صابر يكي است و براي كسي كه بيطاقتي ميكند، دوتاست.
28. همراهان دنيا و آخرت
اَلَنَّاسُ في الدنيا بالاموالِ و فيالاخره بالاعمال؛ 28ميزان ارزيابي مردم در دنيا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان است.
29. شوخي بيهوده
اَلْهَزْلُ فُكاهَهُ السُّفَهاءِ وَصَناعَهُ الْجُهّالِ؛29مسخرگي، تفريح سفيهان و هنر جاهلان است.
30. زمان جان دادن
اَذُكُرُ مَصْرَعَكَ بَينَ يدَي اَهْلِكَ و لا طَبِيبٌ يمْنَعُكَ و لا حَبيبٌ ينْفَعُكَ؛30وقت جان دادنت را نزد خانوادهات ياد كن كه در آن هنگام طبيبي نيست كه جلوي مرگت را بگيرد و نه دوستي كه به تو نفع رساند.
31. نتيجه جدال
اَلمِراءُ يفْسِدُ الصَّداقَهَ القَدِيمَهَ وَ يحِلِّلُ العُقْدَهَ الوَثيقَهَ وَ اَقَلُّ ما فيه اَنْ تَكُونَ فيها الْمُغالَبَهُُ وَ الْمُغالَبَهُ اُسُّ اَسْبابِ القَطِيعَهِ؛31جدال، دوستي قديمي را تباه ميكند و پيوند اعتماد را ميگشايد و كمترين چيزي كه در آن است، غلبه بر ديگري است كه آن هم سبب جدايي است.
32. درك لذت در كاستي
اَلسَّهَرُ اَلَذُّ لِلْمَنامِ وَ الجُوعُ يزِيدُ في طِيبِ الطَّعامِ؛32شب بيداري، خواب را لذت بخشتر، و گرسنگي، گوارايي غذا را زياد ميكند.
33. اسير زبان
راكِبُ الحَروُنِ اَسيرُ نَفْسِهِ، وَ الجاهِلُ اَسِيرُ لِسانِهِ؛33كسي كه بر اسب سركش سوار است، اسير هواي نفس خويش و نادان اسير زبان خوش است.
34. تصميم قاطع
اَذْكُرْ حَسَراتِ التَّفْرِيطِ بِاَخْذِ تَقْديمِ الْحَزْمِ؛34افسوس خوردن كوتاهي در انجام دادن كار را، با تصميمگيري قاطع جبران كن.
سرزنش و تندي كليد كم مهري است، و سرزنش بهتر از كينه توزي است.
36. ظهور مقدّرات
المقاديرُ تُرِيكَ ما لم يخْطُرْ بِبالِكَ؛36
مقدرات چيزهايي را بر تو نمايان ميسازد كه به فكرت خطور نكرده است.
37. خودخواهان مغضوب
مَنْ رَضِي عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُونَ عليه؛37هر كه از خود راضي باشد، خشمگيران بر او زياد خواهند بود.
38. تباهي فقر
اَلْفَقْرُ شِِرَّهُ النَّفْسِ وَ شِدَّهُ الْقُنُوطِ؛38فقر مايه آزمندي نفس و سبب نااميدي زياد است.
39. راه پرستش
لو سَلَكَ النّاسُ وادِياً وسيعاً لَسَلَكْتُ وادِي رَجُلٍ عَبَدَ اللهَ وَحْدَهُ خالصاً؛ 39اگر مردم به راههاي گوناگون روند، من به راه كسي كه تنها خدا را خالصانه ميپرستد، خواهم رفت.
40. آشكار نكردن برنامهها
اِظْهارُ الشي قبل اَنْ يسْتَحْكِمَ مُفْسِدَهٌ له؛ 40آشكار كردن هر كاري پيش از آن كه به سامان برسد، آفت آن كار است.
تنظيم: گروه دين و انديشه تبيان
پي نوشت ها
[۱] . بحارالانوار، ج۵۴، ص۸۳.
[۲] . الكافي، ج۲، ص۱۲۴؛ وسائل الشيعه، ج۱۵، ص۲۷۳، ح۲۰۴۹۷.
[۳] . وسائل الشيعه، ج۲، ص۱۸؛ مستدرك، ج۴، ص۴۷۴، ح۹۵۷۷.
[۴] . بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۱۳.
[۵] . همان، ج۷۵، ص۳۶۵.
[۶] . تحف العقول، ص۲۹۸.
[۷] . بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۰۰.
[۸] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰.
[۹] . بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۸۲.
[۱۰] . همان، ج۷۵، ص۳۶۵؛ تحف العقول، ص۴۸۳.
[۱۱] . بحارالانوار، ج۴، ص۳۰۳، باب ۴.
[۱۲] همان، ج۶۹، ص۱۹۹.
[۱۳] . وسائل الشيعه، ج۷، ص۵۰۹؛ بحارالانوار، ج۵۶، ص۳.
[۱۴] . تحف العقول، ص۴۸۳.
[۱۵] . وسائل الشيعه، ج۱۶، ص۲۱۱.
[۱۶] . بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۱۷.
[۱۷] . همان، ج۷۵، ص۳۶۶.
[۱۸] . همان، ج۷۰، ص۲۹۵.
[۱۹] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰، باب ۲۸.
[۲۰] . همان.
[۲۱] . همان.
[۲۲] . همان، ج۷۵، ص۳۷۰، باب۲۸.
[۲۳] . همان.
[۲۴] . مستدرك، ج۱۵، ص۱۹۴؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۹، باب۲۸.
[۲۵] . بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۰۳.
[۲۶] . همان، ج۷۵، ص۳۱۸، باب۲۸.
[۲۷] . مستدرك، ج۲، ص۴۴۵؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸، باب۲۸.
[۲۸] . بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.
[۲۹] . همان، ۳۶۹.
[۳۰] . همان، ص۳۷۰.
[۳۱] . همان، ص۳۶۹.
[۳۲] . همان، ص۳۷۹.
[۳۳] . همان، ص۳۶۹.
[۳۴] . همان، ص۳۷۰.
[۳۵] . همان، ص۳۶۹.
[۳۶] . همان، ص۳۷۹؛ اعلام الدين، ص۳۱۱.
[۳۷] . بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۸.
[۳۸] . همان، ص۳۶۸.
[۳۹] . همان، ج۶۷، ص۱۱۲.
[۴۰] . تحف العقول، ص۴۵۷.