وبلاگ

وبلاگ

تصوير آرامش !!

۱۵ بازديد

                                      تصوير آرامش !!

پادشاهي جايزه بزرگي براي هنرمندي گذاشت كه بتواند به بهترين شكل ، آرامش را تصوير كند.
نقاشان بسياري آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاويري بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهاي آرام ، كودكاني كه در خاك مي دويدند ، رنگين كمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسي كرد ، اما سرانجام  با نظر كارشناسان و حكيمان فقط دو اثر را انتخاب كرد.


اولي ، تصوير درياچه  آرامي بود كه كوه هاي عظيم و آسمان آبي را در خود منعكس كرده بود.
در جاي جايش مي شد ابرهاي كوچك و سفيد را ديد، و اگر دقيق نگاه مي كردند، در گوشه  چپ درياچه، خانه  كوچكي قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودكش آن بر مي خاست، كه نشان مي داد شام گرم و نرمي آماده است.

تصوير دوم هم كوه ها را نمايش مي داد.
اما كوه ها ناهموار بود ، قله ها تيز و دندانه اي بود.
آسمان بالاي كوه ها به طور بي رحمانه اي تاريك بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سيل آسا بود.

اين تابلو هيچ با تابلو هاي ديگري كه براي مسابقه فرستاده بودند، هماهنگي نداشت.
اما وقتي آدم با دقت به تابلو نگاه مي كرد، در بريدگي صخره اي شوم، جوجه پرنده اي را مي ديد.
آنجا، در ميان غرش وحشيانه  طوفان ، جوجه گنجشكي ، آرام نشسته بود.

پادشاه درباريان را جمع  و از حكماي فكور و فرزانه نظر خواست. سرانجام بنا به نظر بيشتر كارشناسان اعلام كرد كه برنده  جايزه  بهترين تصوير آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضيح داد :
آرامش آن چيزي نيست كه در مكاني بي سر و صدا ، بي مشكل ، بي كار سخت يافت مي شود ، بلكه آرامش واقعي آن چيزي است كه مي گذارد در ميان شرايط سخت ، آرامش در قلب ما حفظ شود.اين تنها معناي حقيقي آرامش است …

منبع:http://piremardodarya.blogfa.com/ با اندكي تغيير و اصلاح


ببين و ....نبين

۱۷ بازديد

بلبل را ببين كه حتي در قفس هم مي‌خواند.

پروانه را ببين كه حتي با وجود كوتاهي عمر، از پرواز دست نمي‌كشد.

طاووس را ببين كه زشتي پاهايش، افسرده‌اش نساخته.

زرافه را ببين كه هرگز گردن‌كشي نمي‌كند.

كرم را ببين كه بي‌دست و پا بودنش، او را از حركت باز نداشته.

جغد را ببين كه شب‌ها چگونه به مراقبه مشغول است.

عقاب را ببين كه چگونه چشمانش را به هدفش دوخته است.

سگ را ببين كه تو نجس مي‌خوانيَش ،اما او به تو وفادار مانده.

گوسفند را ببين كه چگونه قرباني خوشي‌ها و ناخوشي‌هاي توست.

زنبور را ببين كه چگونه از گل شهد برمي‌آورد و از دشمن دمار.

لاك‌پشت را ببين كه چگونه شجاعانه به جاي لاك ديگران در لاك خود پنهان شده..

پشه را ببين كه چگونه غرور و عظمت تو را در هم مي‌شكند و خشم نهفته‌ات را بيرون مي‌ريزد.

ماهي را ببين كه چگونه سوداي كرمي كوچك او را به دام مي‌اندازد.

اسب را ببين كه چگونه از روي نجابت به ولي نعمت خود خدمت مي‌كند.

ولي.......

كركس را نبين كه پيوسته در انتظار مرگ ديگران است.

طوطي را نبين چرا كه بي‌انديشه هر گفته‌اي را تكرار مي‌كند.

كفتار را نبين چرا كه خفت ريزه‌خواري مي‌كشد.

ملخ را نبين چرا كه تاراجگر زحمات ديگران است.

عنكبوت را نبين چرا كه تنها به فكر بناي خانۀ خود است.

عقرب را نبين چرا كه در دشواري‌ها به جاي حل مسئله، حلال مسئله را مي‌كشد.

 

و پرندگان را ببين كه چگونه به هنگام آشاميدن، نظري نيز به آسمان دارند.

منبع:http://tgtanha.blogfa.com/



نامه انتقالي بهانه اي براي ترك تملق!!

۱۳ بازديد

                نامه انتقالي بهانه اي براي ترك تملق!!

    رئيس يكي ازبخش هاي اداره كل، طبق معمول، يك روز صبح همكاران و كاركنان تحت مسئوليتش را جمع كرد و براي آن ها لطيفه اي تعريف كرد و طبق معمول، همه همكاران از خنده ريسه رفتند ، اما يكي از كارمندان به لطيفه رئيس نخنديد .

 رئيس با تعجب و ناراحتي پرسيد : مگر لطيفه ام خنده نداشت ؟

 كارمند پاسخ داد : موضوع اين نيست قربان . نامه انتقالي من امروز مي آيد و از فردا ديگر كارمند قسمت شما نخواهم بود .
 

شرح:

 چاپلوسي براي حفظ موقعيت شغلي و اداري يكي از بيماري هايي است كه گاه تا آن اندازه اي پيش مي رود كه فرد را وادار مي كند نسبت به هر كنش و واكنش روسا و مسئولان رفتاري تابع و كرنشگر و تاييد كننده داشته باشد .



پياده رو

۱۸ بازديد

       پياده رو


مردي نابينا آكارديون مي زند

و زني با دو بچه  قد و نيم قد خود ناله مي كند

دختري مي خندد

پسري شوخ چشم چشمك مي زند

پسرك واكسي عكس پيتزا تو روزنامه را بو مي كشد

پياده رو شلوغ شده

هوا آلوده است.

و ييرمردي كه زماني يك محله اعتبار داشت

امروز جلوي سينما قدس سي دي غير مجاز مي فروشد

و از تريبون هاي ايمان

هر روز سانديس اخلاق پخش مي كنند

و خورشيد زورش به تاريكي ها نمي رسد

و من همچنان هاج و واج به گوشه اي تاريك كه:

مردي جوان در آن با خود حرف مي زند، زل زده ام

شايد اتفاقي بيفتد ...

شايد!

منبع:http://bl0gfaazad.blogfa.com/


 



پيامك هاي عارفانه و عاشقانه

۱۳ بازديد

           پيامك هاي عارفانه و عاشقانه

- پارسال با او زير باران راه مي رفتم.......امسال راه رفتن او را با ديگري در زير باران اشك هايم ديدم....شايد باران پارسال اشك هاي فرد ديگري بود.
 - بزرگ ترين افسوس آدمي اين است كه مي خواهد اما نمي تواند وبه يادمي آورد روزي را كه مي توانست امانمي خواست .
 - مهرباني را اگر قسمت كنيم/  من يقين دارم به ما هم مي رسد
   آدمي گر ايستد بر بام عشق  / دست هايش تا خدا هم مي رسد
 - فقط كسايي كه زياد گريه مي كنند مي توانند قدر قشنگي هاي زندگي را بدانند و خوب بخندند..
 - در نهان به آناني دل مي بنديم كه دوستمان ندارند
   و در آشكارا از آناني كه دوستمان دارند، غافليم
، شايد اين است دليل تنها بودنمان.
  - كودكي كه لنگه كفشش را امواج از او گرفته بود ،روي ساحل نوشت: 

دريا دزد كفش هاي من !
  مردي كه از دريا ماهي گرفته بود، روي ماسه ها نوشت: 

 دريا سخاوتمندترين سفره هستي!
  موج آمد و جملات را باخود شست... تنها اين پيام برايم باقي ماند : 

  برداشت هاي ديگران در مورد خودت را،در وسعت خويش حل كن تا دريا باشي.
 - از زندگي هر انچه لياقتش را داريم، به ما مي رسد ،نه انچه كه ارزويش را داريم.
  - كسي كه با تو مي خندد با تو نمي ماند ، ولي كسي كه با تو گريه مي كند به پاي تو مي سوزد و تا آخرش با تو مي ماند.  
 - امام علي (ع) به مالك اشتر: 

 اي مالك! اگر شب هنگام كسي را در حال گناه ديدي، فردا به آن چشم نگاهش مكن! شايد سحر توبه كرده باشد و تو نداني.  
 - هميشه قيمتي ترين چيزها آن هايي نيستند كه در دور دست ها به دنبالشان مي گرديم.
  گاهي همه هستي در كنار ماست.
   كم سويي چشم هاست كه ما را به بي راهه مي اندازد...
 - آتشي روشن كرده ام و تا خاموش شدنش برايت دعا مي خوانم . مي دانم به آرزوهايت خواهي رسيد ؛ زيرا هيزمي ديگر در آتش آنداختم. (زرتشت)
 - نشانه انسان كامل در اين است كه بتواند دنيا را در يك دانه شن و بهشت را در يك گل وحشي و بي نهايت را در كف دست و ابديت را در يك ساعت ببيند...
 - وقتي كمتر سزاوارم ،به من عشق بورز كه آن زمان نيازمندترم.

منبع:http://bo2sms.ir/



پيام قاصدك چيست؟

۱۵ بازديد

  پيام قاصدك چيست؟!

ساكت وساده وسبك بود،قاصدكي كه داشت مي رفت. فرشته اي به او رسيدوچيزي گفت. قاصدك بي تاب شد وهزار بار چرخيد و چرخيد وچرخيد .قاصدك رو به فرشته كرد و گفت :

  "اما شانه هاي من ظريف است. زير بار اين خبر مي شكند .من نازك تر از آنم كه پيامي اين چنين بزرگ را با خودم ببرم."

فرشته گفت :" درست است،آنچه تو بايد بر دوش بكشي ناممكن است وسنگين،حتي براي كوه ، اما تو مي تواني زيرا قرار است بي قرار باشي."

فرشته گفت:"فراموش نكن نام تو قاصدك است وهر قاصدكي يك پيام بر."

آن وقت فرشته خبر را به قاصدك داد و رفت وقاصدك ماند وخبري دشوار كه بوي ازل وابد مي داد.

حالا هزاران سال است كه قاصدك مي رود ،مي چرخد و مي رود،مي رقصد ومي رودوهمه مي دانند كه او با خود خبري دارد.

ديروز قاصدكي به حوالي پنجره ات آمده بود. خبري آورده بود و تو يادت رفته بود كه هر قاصدكي يك پيامبر است. پنجره بسته بود،تو نشنيدي و او رد شد.

اما اگر باز هم قاصدكي را ديدي ،ديگر نگذار كه بي خبر بگذارد و برود.از اوبپرس چه بود آن خبري كه روزي فرشته اي به او گفت و او اين همه بي قرار شد.

 

                                    

منبع:http://lahijan141.blogfa.com/



گرگ هار

۱۴ بازديد

                             گرگ هار !

گرگ هاري شده ام
هرزه پوي و دله دو
شب درين دشت زمستان زده  بي همه چيز
مي دوم ، برده ز هر باد گرو
چشم هايم چو دو كانون شرار
صف تاريكي شب را شكند
همه بي رحمي و فرمان فرار
گرگ هاري شده ام ، خون مرا ظلمت زهر
كرده چون شعله  چشم تو سياه
تو چه آسوده و بي باك خزامي به برم
آه ، مي ترسم ، آه
آه ، مي ترسم از آن لحظه  پر لذت و شوق
كه تو خود را نگري
 مانده نوميد ز هر گونه دفاع
زير چنگ خشن وحشي و خونخوار مني
 پوپكم ! آهوكم !
چه نشستي غافل
 كز گزندم نرهي ، گرچه پرستار مني
 پس ازين دره  ژرف
جاي خميازه  جادو شده  غار سياه
 پشت آن قله  پوشيده ز برف
 نيست چيزي ، خبري
 ور تو را گفتم چيز دگري هست ، نبود
جز فريب دگري
 من ازين غفلت معصوم تو ، اي شعله  پاك !
 بيشتر سوزم و دندان به جگر مي فشرم
منشين با من ، با من منشين
 تو چه داني كه چه افسونگر و بي پا و سرم ؟
تو چه داني كه پس هر نگه ساده  من
 چه جنوني ، چه نيازي ، چه غمي است
يا نگاه تو ، كه پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمي است
دردم اين نيست ولي
 دردم اين است كه من بي تو دگر
از جهان دورم و بي خويشتنم
پوپكم ! آهوكم !
تا جنون فاصله اي نيست از اينجا كه منم
مگرم سوي تو راهي باشد
 چون فروغ نگهت
ورنه ديگر به چه كار آيم من ؟
بي تو ؟ چون مرده  چشم سيهت
منشين اما با من ، منشين
تكيه بر من مكن ، اي پرده  طناز حرير
كه شراري شده ام
پوپكم ! آهوكم!
گرگ هاري شده ام

 

از استاد اخوان ثالث



چهل حديث رمضان

۱۶ بازديد

               چهل حديث رمضان


1-پايه ‏هاى اسلام
قال الباقر عليه السلام:

بنى الاسلام على خمسة اشياء، على الصلوة و الزكاة و الحج و الصوم و الولايه.


اسلام بر پنج چيز استوار است، برنماز و زكات حج و روزه و ولايت.

فروع كافى، ج 4 ص 62، ح 1

2-فلسفه روزه
قال الصادق عليه السلام:

انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و الفقير.


خداوند روزه را واجب كرده تا بدين وسيله دارا و ندار (غنى و فقير) مساوى گردند.

من لا يحضره الفقيه، ج 2 ص 43، ح 1

3-روزه آزمون اخلاص
قال اميرالمومنين عليه السلام:

فرض الله ... الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق‏امام على عليه السلام فرمود:

خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد.

نهج البلاغه، حكمت 252

4-روزه ياد آور قيامت
قال الرضا عليه السلام:

انما امروا بالصوم لكى يعرفوا الم الجوع و العطش فيستدلوا على فقر الاخر.


مردم به انجام روزه امر شده‏اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگى آخرت را بيابند.

وسائل الشيعه، ج 4 ص 4 ح 5 علل الشرايع، ص 10

5-روزه زكات بدن
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

لكل شيئى زكاة و زكاة الابدان الصيام.


براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن ها روزه است.

الكافى، ج 4، ص 62، ح 3

6-روزه سپر آتش
قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

الصوم جنة من النار. 


روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود.»

الكافى، ج 4 ص 162

7-اهميت روزه
الصوم فى الحر جهاد. 


روزه گرفتن در گرما، جهاد است.

بحار الانوار، ج 96، ص 257

8-روزه نفس
قال اميرالمومنين عليه السلام

صوم النفس عن لذات الدنيا انفع الصيام. 

روزه نفس از لذت هاى دنيوى سودمندترين روزه‏هاست.

غرر الحكم، ج 1 ص 416 ح 64

9-روزه واقعى
قال اميرالمومنين عليه السلام :

الصيام اجتناب المحارم كما يمتنع الرجل من الطعام و الشراب. 


روزه پرهيز از حرام ها است ،همچنان كه شخص از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى‏كند.

بحار ج 93 ص 249

10-برترين روزه
قال اميرالمومنين عليه السلام:

صوم القلب خير من صيام اللسان و صوم اللسان خير من صيام البطن.

روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است.

غرر الحكم، ج 1، ص 417، ح 80

11-روزه چشم و گوش
قال الصادق عليه السلام:

اذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك.


آنگاه كه روزه مى‏گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه‏دار باشند.«يعنى از گناهان پرهيز كند.»


12-روزه اعضا و جوارح
عن فاطمه الزهرا سلام الله عليها :

ما يصنع الصائم بصيامه اذا لم يصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.

روزه‏دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده ،روزه‏اش به چه كارش خواهد آمد؟


13-روزه ناقص
قال الباقر عليه السلام:

لا صيام لمن عصى الامام و لا صيام لعبد ابق حتى يرجع و لا صيام لامراة ناشزة حتى تتوب و لاصيام لولد عاق حتى يبر.


روزه اين افراد كامل نيست:

1 - كسى كه امام را نافرمانى كند.

2 - بنده فرارى تا زمانى كه برگردد.

3 - زنى كه اطاعت‏شوهر نكرده تا اين كه توبه كند.

4 - فرزندى كه نافرمان شده تا اين كه فرمانبردار شود.



14-روزه بى ارزش
قال اميرالمومنين عليه السلام:

كم من صائم ليس له من صيامه الا الجوع و الظما و كم من قائم ليس له من قيامه الا السهر و العناء.

چه بسا روزه‏دارى كه از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى بهره‏اى ندارد و چه بسا شب زنده‏دارى كه از نمازش جز بي خوابى و سختى سودى نمى‏برد.


15-روزه و صبر
عن الصادق عليه السلام فى قول الله عزوجل:

«واستعينوا بالصبر و الصلوة‏»

قال: الصبر الصوم. 

خداوند عزو جل كه فرموده است: از صبر و نماز كمك بگيريد، صبر، روزه است.


16-روزه و صدقه
قال الصادق عليه السلام :

صدقه درهم افضل من صيام يوم.

يك درهم صدقه دادن از يك روز روزه مستحبى برتر و والاتر است.

17-پاداش روزه

قال رسول الله صلى الله عليه و آله: قال الله تعالى :

الصوم لى و انا اجزى به


روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.

18-جرعه نوشان بهشت

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

من منعه الصوم من طعام يشتهيه كان حقا على الله ان يطعمه من طعام الجنة و يسقيه من شرابها.

كسى كه روزه او را از غذاهاى مورد علاقه‏اش باز دارد، برخداست كه به او از غذاهاى بهشتى بخورانند و از شراب هاى بهشتى به او بنوشاند.

19-خوشا به حال روزه داران

قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

طوبى لمن ظما او جاع لله اولئك الذين يشبعون يوم القيامة


خوشا به حال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند. اينان در روز قيامت‏سير مى‏شوند

20-مژده به روزه ‏داران

قال الصادق عليه السلام ;

من صام لله عزوجل يوما فى شدة الحر فاصابه ظما و كل الله به الف ملك يمسحون وجهه و يبشرونه حتى اذا افطر.

هر كس كه در روز بسيار گرم براى خدا روزه بگيرد و تشنه شود ،خداوند هزار فرشته را مى‏گمارد تا دست‏به چهره او بكشند و او را بشارت دهند تا هنگامى كه افطار كند.

21-شادى روزه دار


قال الصادق عليه السلام:

للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه 


براى روزه دار دو سرور و خوشحالى است: :

1 - هنگام افطار 2 - هنگام لقاي پروردگار (وقت مردن و در قيامت)

22-بهشت و باب روزه ‏داران

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

ان للجنة بابا يدعى الريان لا يدخل منه الا الصائمون.


براى بهشت درى است‏به نام (ريان) كه از آن فقط روزه داران وارد مى‏شوند.

وسائل الشيعه، ج 7 ص 295، ح‏31.

23-دعاى روزه ‏داران

قال الكاظم عليه السلام:

دعوة الصائم تستجاب عند افطاره

دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود.

24-بهار مومنان


قال رسول الله صلى الله عليه و آله:


زمستان بهار مومن است از شب هاى طولانى‏اش براى شب زنده‏دارى واز روزهاى كوتاهش براى روزه دارى بهره مى‏گيرد. 

25-روزه مستحبى

قال الصادق عليه السلام:

من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلك صيام ثلاثة ايام من كل شهر.


هر كس كار نيكى انجام دهد، ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آن ها سه روز روزه در هر ماه است.

26-روزه ماه رجب


قال الكاظم عليه السلام:

رجب نهر فى الجنه اشد بياضا من اللبن و احلى من العسل فمن صام يوما من رجب سقاه الله من ذلك النهر.

رجب نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‏تر، هركس يك روز از ماه رجب را روزه بگيرد ،خداوند از آن نهر به او مى‏نوشاند.

من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 56 ح 2

27-روزه ماه شعبان

من صام ثلاثة ايام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان كتب الله له صوم شهرين متتابعين. 


هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند ،خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى‏كند.

وسائل الشيعه ج 7 ص 375،ح 22

28-افطارى دادن
قال الصادق عليه السلام:
من فطر صائما فله مثل اجره

هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.

29-افطارى دادن


قال الكاظم عليه السلام:
فطرك اخاك الصائم خير من صيامك.

افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است.

30-روزه خوارى


قال الصادق عليه السلام:

من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه

هر كس روزي از روزهاي ماه رمضان را روزه نگيرد، روح ايمان از او خارج مي شود.
وسائل الشيعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5

من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 73، ح 9

31-رمضان ماه خدا
قال اميرالمومنين (ع):

شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى

رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.

32-رمضان ماه رحمت


قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار. 

رمضان ماهي است كه اول آن رحمت، وسط آن آمرزش و آخر آن رهايي از آتش جهنم است. 

بحار الانوار، ج 93، ص 342

33-فضيلت ماه رمضان
قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

ان ابواب السماء تفتح فى اول ليلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر ليلة منه


درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد.

34-اهميت ماه رمضان


قال رسول الله صلى الله عليه و آله:

لو يعلم العبد ما فى رمضان لود ان يكون رمضان السنة

اگر بنده مي دانست در رمضان چه خيرهايي نهفته است، دوست مي داشت كه همه سال  رمضان مي بود.
بحار الانوار، ج 93، ص 346

35-قرآن و ماه رمضان
قال الرضا عليه السلام:

من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غيره من الشهور.

هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند ،مثل اين است كه درماه هاى ديگر تمام قرآن را بخواند.

36-شب سرنوشت‏ ساز

قال الصادق عليه السلام:

راس السنة ليلة القدر يكتب فيها ما يكون من السنة الى السنة.

آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آينده نوشته مى‏شود.

37-برترى شب قدر


قيل لابى عبد الله عليه السلام:

كيف تكون ليلة القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل فى الف شهر ليس فيها ليلة القدر.

از امام صادق (عليه السلام) سوال شد:

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آن ها شب قدر نباشد ،بهتر است.

38-تقدير اعمال

قال الصادق عليه السلام:

التقدير فى ليلة تسعة عشر و الابرام فى ليلة احدى و عشرين و الامضاء فى ليلة ثلاث و عشرين. 

برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مى‏گيرد و تصويب آن در شب بيست ويكم و تنفيذ آن در شب بيست‏سوم.

39-احياي شب قدر

عن فضيل بن يسار قال:

كان ابو جعفر (عليه السلام) اذا كان ليلة احدى و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين اخذ فى الدعا حتى يزول الليل فاذا زال الليل صلى.

فضيل بن يسار گويد:

امام باقر (عليه السلام) در شب بيست و يكم و بيست‏سوم ماه رمضان مشغول دعا مى‏شد تا شب بسر آيد و آنگاه كه شب به پايان مى‏رسيد نماز صبح را مى‏خواند.

وسائل الشيعه، ج 7، ص 260، ح 4

40-زكات فطره
قال الصادق عليه السلام:

ان من تمام الصوم اعطاء الزكاة يعنى الفطرة كما ان الصلوة على النبى (صلى الله عليه و آله) من تمام الصلوة.

تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) كمال نماز است.

وسائل الشيعه، ج 6 ص 221، ح 5

منبع:http://rssnews.ir/News-254903.html



بيماري تكبر !

۱۵ بازديد

    بيماري تكبر !

روزي سقراط (حكيم معروف يوناني)، مردي را ديد كه خيلي ناراحت و متاثر است. علت ناراحتيش را پرسيد، پاسخ داد: 

  در راه كه مي آمدم يكي از آشنايان را ديدم. سلام كردم، جواب نداد و با بي اعتنايي و خودخواهي گذشت و رفت و من از اين طرز رفتار او خيلي رنجيدم.”

سقراط گفت: چرا رنجيدي؟” مرد با تعجب گفت: 

  خب معلوم است، چنين رفتاري ناراحت كننده است.”

سقراط پرسيد: اگر در راه كسي را مي ديدي كه به زمين افتاده و از درد و بيماري به خود مي پيچد، آيا از دست او دلخور و رنجيده مي شدي؟ مرد گفت: مسلم است كه هرگز دلخور نمي شدم. آدم كه از بيمار بودن كسي دلخور نمي شود.

سقراط پرسيد: به جاي دلخوري چه احساسي مي يافتي و چه مي كردي؟

مرد جواب داد: احساس دلسوزي و شفقت و سعي مي كردم طبيب يا دارويي به او برسانم.

سقراط گفت: همه  اين كارها را به خاطر آن مي كردي كه او را بيمار مي دانستي، آيا انسان تنها جسمش بيمار مي شود؟ و آيا كسي كه رفتارش نادرست است، روانش بيمار نيست؟ اگر كسي فكر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدي از او ديده نمي شود؟ بيماري فكر و روان نامش “غفلت” است و بايد به جاي دلخوري و رنجش، نسبت به كسي كه بدي مي كند و غافل است، دل سوزاند و كمك كرد و به او طبيب روح و داروي جان رساند.

پس از دست هيچ كس دلخور مشو و كينه به دل مگير و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان كه هر وقت كسي بدي مي كند، در آن لحظه بيمار است.

منبع:http://dailytour.wordpress.com/



سزاي همنشيني با خر

۱۵ بازديد

با خوك كشتي نگير ، چراكه تو لجن مال مي شوي، ولي او لذت مي برد. 

 چرچيل

 *****************************************************

 سزاي همنشيني با خر ...

يكي بود يكي نبود،غير از خدا هيچ كس نبود.

 در يك چمنزاري خرها و زنبورها زندگي مي كردند.روزي از روزها خري براي خوردن علف به چمنزار مي آيد و مشغول خوردن مي شود.از قضا گل كوچكي را كه زنبوري در بين گل هاي كوچكش مشغول مكيدن شيره بود،مي كند و زنبور بيچاره كه خود را بين دندان هاي خر اسير و مردني مي بيند،زبان خر را نيش مي زند و تا خر دهان باز مي كند او نيز از لاي دندان هايش بيرون مي پرد.خر كه زبانش باد كرده و سرخ شده و درد مي كرد،عر عر كنان و عربده كشان زنبور را دنبال مي كند. زنبور به كندويشان پناه مي برد.

 به صداي عربده خر،ملكه زنبورها از كندو بيرون مي آيد و حال و قضيه را مي پرسد.خر مي گويد:زنبور خاطي شما زبانم را نيش زده است، بايد او را بكشم.ملكه زنبورها به سربازهايش دستور مي دهد كه زنبور خاطي را گرفته و پيش او بياورند.

   سربازها زنبور خاطي را پيش ملكه زنبورها مي برند و طفلكي زنبور شرح مي دهد كه براي نجات جانش از زير دندان هاي خر مجبور به نيش زدن زبانش شده است و كارش از روي دشمني و عمد نبوده است.

 ملكه زنبورها وقتي حقيقت را مي فهمد،از خر عذر خواهي مي كند و مي گويد:

   شما بفرماييد من اين زنبور را مجازات مي كنم.خر قبول نمي كند و عربده و عرعرش گوش فلك را كر مي كند كه نخير اين زنبور زبانم را نيش زده است و بايد او را بكشم. ملكه زنبورها ناچار حكم اعدام زنبور را صادر مي كند.زنبور با آه و زاري مي گويد:

  قربان من براي دفاع از جان خودم زبان خر را نيش زدم . آيا حكم اعدام برايم عادلانه است؟

 ملكه با تاسف فراوان مي گويد:مي دانم كه مرگ حق تو نيست ؛

 اما گناه تو اين است كه با خر جماعت طرف شدي كه زبان نمي فهمند و سزاي كسي كه با خر طرف شود ،همين است.

 منبع: ابوالقاسم مودودي 

--------------------------------------------------------------------------------